English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (7846 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
there is nothing in it U بی اساس است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ground U اساس
structure U اساس
structures U اساس
structuring U اساس
groundless U بی اساس
basis U اساس
ignore U بی اساس دانستن
ignored U بی اساس دانستن
ignores U بی اساس دانستن
ignoring U بی اساس دانستن
fabric U سبک بافت اساس
fabrics U سبک بافت اساس
baseless U بی اساس
grass roots U اساس
cornerstone U اساس
cornerstones U اساس
nuclei U اساس
nucleus U اساس
rootless U بی اساس
ill-founded U بی اساس
bedrock U اساس
unfounded U بی اساس
foundation U پی ریزی اساس
foundation U اساس
insubstantial U بی اساس بیموضوع
simulation U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations U روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
element U عنصر اساس
element U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
element U اساس
elements U عنصر اساس
elements U رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
elements U اساس
substantially U در اساس
root U اساس
roots U اساس
tittle tattle U شایعات بی اساس
tittle-tattle U شایعات بی اساس
gossip U شایعات بی اساس
gossip U شایعات بی اساس دادن
gossiped U شایعات بی اساس
gossiped U شایعات بی اساس دادن
gossiping U شایعات بی اساس
gossiping U شایعات بی اساس دادن
gossips U شایعات بی اساس
gossips U شایعات بی اساس دادن
idle U بی اساس
idled U بی اساس
idles U بی اساس
idlest U بی اساس
bedding U بنیاد و اساس هرکاری
origin U اساس
origins U اساس
animism U همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
groundwork U زمینه اساس
rationale U اس اساس
fundamental U اساس
simple interest U سود پول بر اساس سال 063 روزه
anlage U اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
anti federalist U اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
average cost pricing U قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
base course U لایه اساس قشر اساس
chimeric U بی اساس
corner stone U بنیاد اساس
corpus delicti U اساس جرم
corpus juris U اساس قانون
data origination U اساس داده
delusive U بی اساس
demand processing U پردازش بر اساس نیاز
enewal of contract by tacit agreement U تجدید توافق بر اساس توافق ضمنی
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
fools paradise U خوشی بی اساس یا خیالی الکی خوشی
fundament U اساس
gossiper U کسیکه شایعات بی اساس میدهد
gossipry U شایعات بی اساس
grounded (his complaint was not grounded U شکایت او بی اساس بود
groundlessly U بطور بی اساس
groundsel U اساس
his joys p from baseless hope U خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
hot mix base U اساس اسفالتی گرم
idle rumoues U شایعات بی اساس
ill founded U دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
ill founded U بی اساس
insubstatiality U بی اساس
invisible hand U منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
it was basedon evclid U اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
pareto criterion U ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
pier foundation U اساس پی
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
principium U اس اساس
Other Matches
substantialize U اساس دادن یا اساس پیدا کردن
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
subsistance U اساس
unsubstantial U بی اساس
vaporous U بی اساس
unsubstantiality U بی اساس
Unfounded rumours. U شایعات بی اساس
rooty of sand U چیز ناپایدار یا بی اساس
subbase course U لایه زیر اساس
To build on sand. U کار بی اساس کردن
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
subbase course U لایه پی قشر زیر اساس
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
yarn sorting U دسته بندی نخ [بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
Your slander is completely preposterous . U تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
redundant information U یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
utilitarianism U بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
wool sorting U دسته بندی الیاف [بر اساس طول الیاف، ناحیه چیده شدن از بدن حیوان و رنگ پشم]
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history Forum search
2New Format
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1وقتی انسانها بر اساس دارایی اشان ارزیابی می شوند
1استخدام عبارت از پرکردن و پرنگهداشتن پست های خالی درتشکیل سازمان به اساس اهلیت، لیاقت و شایستگی میباشد
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com